آیا لیست کارهای روزانه تان هدفمند است؟

چکیده :اگر در زندگی روی چیز خوب یا بدی زیاد تاکید داشته باشید، تعادلی بین خوبی و بدی از بین می رود. باید ابتدا درک کنیم چه کاری را به چه دلیلی انجام میدهیم. آن زمان می توان از فروپاشی نجات یافت و دوباره اولویت های اصلی کار را، تعیین و انجام داد.

وقتی پسرم کوچک بود، برای اینکه احترام گذاشتن را به او یاد بدهم از راه های عجیبی استفاده می کردم. مجبورش میکردم تختش را مرتب کند تا نظم را یاد بگیرد. او همیشه از من می پرسید وقتی قرار است دوباره روی تخت بخوابم چرا باید مرتبش کنم؟ این چیزی را تغییر نمی دهد. من میخندیدم . می دانستم که روزی میفهمد سوالش بیهوده است و من چه درسی بهش آموختم.

حالا که او در جوانی مرتب کردن تخت را وظیفه اش می داند، من خودم در این وضعیت قرار گرفته ام که چرا باید تختم را مرتب کنم. در حالی که هیچ تغییری ایجاد نمیکند. فایده ای ندارد. دوباره نامرتب می شود.

اگر در زندگی روی چیز خوب یا بدی زیاد تاکید داشته باشید، تعادلی بین خوبی و بدی از بین می رود.

شما می پرسید چه چیزی را به عنوان حقیقت باید بپذرید ?

همه اینها ممکن است به نظر پاسخ این سوال برسند که ” هدف چیست؟ ” اما من می خواهم بیشتر پرس و جو کنم: در نهایت چطور شما تا آخر عمر می توانید نقاط کلیدی را دنبال کنید تا پیشرفت کنید? از یک مسئولیت به سمت دیگری پیش بروید!? بدون اینکه بدانید چرا این کار را می کنید!? اما اگر بدانید که واقعاً هدفی در لیست کارهای انجام شدنی تان وجود ندارد، راه بی پایان و بی معنی ای پیش رو نخواهید داشت. این یعنی اجبار به انجام کاری بدون اراده خودتان.

اما اگر می خواهید زندگیتان را بعد از فروپاشی دوباره بسازید، دوباره همه چیز به هم میریزد. و چیزی که در نهایت باقی می ماند پایان حرفه یا شغل شماست. چرا ما بدون سوال کردن شروع به تعمیر وسیله های خراب می کنیم؟ پاسخش، یک حقیقت آشکار را به چالش می کشد و در نهایت، برای مدتی، بخاطر عدم وجود قانون ، باعث ایجاد بی ثباتی در چارچوب کار می شود. گروه زیادی از چیزهایی که قبلاً ”مهم ” فرض می شدند، از اعتبار می افتند و در نهایت شما می توانید به دنبال حقایق بگردید.

من گمان میکردم که همه چیز را درباره دلیل سختی هایی که سه یا چهار بار اولی که همه چیز را گم می کردم فهمیده ام. در حالی که به من الهام میشد: زندگی جدید ” بهتر ” از آنی بود که داشتم. من روحیه ای سرسخت و اراده ای برای پیروز شدن دارم . اما این مرحله آخر، چیز دیگری به من آموخت.